حسنی مبارک باید برود!
"پایان دیکتاتوریها؟"
سیاوش دانشور

بدنبال قیام مردم تونس که به سقوط دولت و فرار بن علی دیکتاتور کودتاچی منجر شد، موجی از اعتراضات علیه فقر در کشورهای منطقه براه افتاد. الجزیره، اردن، مصر، سودان، لیبی و همه جا یا مردم کارگر و زحمتکش به خیابانها ریختند و یا اوضاع بشدت ملتهب و بحرانی است. سران برخی کشورها از عربستان و قطر و اردن و حتی مصر فورا تلاش کردند با بازپس گیری طرح حذف سوبسیدها و ثابت نگهداشتن نرخ ارزاق عمومی اعتراضات را کنترل کنند و حکومت شان را نجات دهند. تاریخ همواره تکرار میشود. ظاهرا این تمهیدات دیگر دیر شده است.

دیروز سه شنبه 25 ژانویه مصر منفجر شد. در سراسر مصر تظاهراتهای وسیعی با شعار "مرگ بر حسنی مبارک"، "مبارک باید برود"، "نه به فقر"، "بعد از بن علی نوبت حسنی مبارک است"، "تونس راه حل است" و ... شروع و به درگیری با نیروی سرکوب منجر شد. پلیس ضد شورش وحشیانه به تقابل پرداخت اما بسرعت توسط تظاهر کنندگان درهم شکست. بنا به گزارش رسانه های بین المللی و شبکه های فعالین در مصر در این اعتراضات 2 تظاهر کننده و یک پلیس کشته شده اند. جوانان از شبکه فیس بوک و تویتر برای بسیج مردم استفاده کردند. بسیاری از فعالین حرکت دیروز را "انقلابی علیه دیکتاتوری و فقر و فساد" تبئین کرده اند. اگرچه نیروهای اپوزیسیون لیبرال و جریان اسلامی اخوان المسلمین از اعتراضات دیروز حمایت کردند اما سیاست حاکم به این اعتراضات دست کارگران و مردم رادیکالی بود که میخواهند مبارک را پائین بکشند و راه تونس را بروند. تا هم اکنون فرزند حسنی مبارک و خانواده اش با مقادیر زیادی پول فرار کرده است.

یادمان هست با سقوط بلوک شرق، تئوریسین های پست مدرنیست غربی تز "پایان دیکتاتوریها" را مطرح کردند. آنزمان ما روشن گفتیم که در جدال اقتصاد دولتی و اقتصاد بازار، که هر دو سرمایه داری و و مبتنی بر دیکتاتوری است، تز "پایان دیکتاتوریها" پوچ است. دیکتاتوری نیاز سرمایه است و تا سرمایه هست دیکتاتوری برقرار است. خیلی زود معلوم شد که در پس این شعار و با پرچم راست افراطی و بازار آزاد، دیکتاتوری های سرمایه همه جا به انحا مختلف تحکیم شدند و وسیع ترین کشتارها را سازمان دادند. اما امروز فرق میکند. امروز موج برگشتی علیه سرمایه داری شروع شده که نیروی محرکه آن کارگران و مردم زحمتکش هستند. دو دهه کافی بود که کشتی بازار آزاد به گل بنشیند، بحران اقتصادی سرمایه بسیار عمیق تر از بحرانهای قبلی بار دیگر تناقضات سرمایه داری را برملا کند، و تبعات آن در جهان سرمایه داری خود را نشان دهد. آنچه در تونس و مصر و دیگر کشورها میگذرد گوشه ای از تصویر آتی سیاسی در خاورمیانه و شمال آفریقا است که موج آن مجددا به اروپا برخواهد گشت. آنچه مسلم است دیگر مردم دیکتاتوریهای مادام العمر، حکومتهای استبدادی و نوکر بانک جهانی، رژیمهای مبتنی بر فقر و فلاکت و اختناق را نمیپذیرند. عمر مبارک ها، قذافی ها، خامنه ای ها، شاه حسین ها، بشار اسدها، و شاه فهد ها تمام شده است. در این موج بعید است حتی کرزای ها و طالبانی ها جان سالم بدر ببرند.

دولتهای غربی دیر زمانی است که با بحران حکومت آلترناتیو روبرو هستند. در دوران جنگ سرد حکومتهای طرفدار آمریکا، که عمدتا کودتائی بودند، در اساس مبتنی بر حاکمیت مستقیم و غیر مستقیم ارتشیها و نظامیها بود. ایران، ترکیه، پاکستان، عراق از جمله آخرین نمونه ها بودند. بعد از پایان جنگ سرد اشکالی از فدرالیسم و ترکیبی اسلام و قوم پرستی ماتریال دولتهای طرفدار غرب شد. مانند یوگسلاوی، عراق، افغانستان. دیکتاتوریهای کشورهای موسوم به "جهان عرب" که عمدتا از پایان جنگ دوم و با تفاوتهای ویژه هر کشور و افت و خیزهائی در متن تقابل دو بلوک شرق و غرب سرکار بوده اند، دیگر تماما به ته خط رسیدند. این مردم طی سه دهه گذشته توحش دیکتاتوری های اسلامی را هم تجربه کردند. بی دلیل نیست که اسلام در رویدادهای تونس و مصر بی رنگ است. اسلام سیاسی هر چه در توان داشته در ایران، عراق، افغانستان، لبنان، فلسطین، سودان و غیره به دنیا نشان داده است. مردم در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا مستقیم تر قربانی تروریسم و تحجر اسلامی بودند و مزه دیکتاتوری اسلامی را خوب چشیده اند. یک رکن پیشروی مبارزات کنونی بن بست اسلام سیاسی است. همینطور وقتی دقیق تر مواضع دولتهای غربی را در قبال این رویدادها نگاه میکنید، میبینید آنها علیرغم مانور و تلاشهای مختلف برای اعاده اوضاع سابق، آچمز هستند و اساسا با این روند جدید خوانائی ندارند. این دولتهای مورد حمایت آنهاست که یکی بعد از دیگری در آتش اعتراض توده ای علیه فقر و اختناق میسوزد. باید امیدورار بود که اینبار "پایان دیکتاتوریها" با موج جدید آغاز شده است و موفقیت واقعی آن در گرو زدن ریشه این مصائب و کلیه قوانین مترتب به آن، یعنی نظام سرمایه داری است.

رویدادهای مصر مهم و تعیین کننده است. اولا مصر بعنوان یک کشور قدیمی با قریب 80 میلیون  جمعیت، با سنتهای سیاسی ریشه دار، جنبش کارگری قوی، و موثر در تحولات جهان عرب، هر اتفاقی در آن کل کشورهای عربی را مستقیما و بلافاصله تحت تاثیر قرار میدهد. ثانیا، ادامه این تحولات در کشورهای مختلف کمکی به پیشروی در تونس است. ثالثا الگوی تونسی الگوئی غیر اسلامی، ضد دیکتاتوری، ضد فقر و فلاکت، سکولار و آزادیخواهانه است. آنچه شاهد هستیم نسیم یک موج چپ و آغاز یکدوره انقلابی است که نتایج آن تاثیرات تعیین کننده ای بر کل سیمای خاورمیانه و جهان خواهد گذاشت. از هم اکنون اسلام سیاسی به نفس نفس افتاده است و علیرغم اینکه مطلقا نباید تحرکات و توطئه هایش را دستکم گرفت اما آلترناتیو وضع موجود نیست. ثالثا جمهوری اسلامی ایران هدف بعدی است. باید بسرعت منتظر تکرار وقایع تونس و مصر در ابعاد وسیع تری در ایران بود. امری که تلاش برای آن بسیار زودتر شروع شده و رویدادهای اخیر اراده برای جمع کردن بساط دیکتاتوری اسلامی سرمایه در ایران را تشدید میکند.

زنده باد کارگران و مردم انقلابی مصر! حسنی مبارک باید برود! نه به فقر و اختناق، زنده باد آزادی و رفاه! ما شورش گرسنگان علیه فقر و بیکاری و اختناق سرمایه داری را بسیار پیشتر پیش بینی کرده به استقبال آن رفته بودیم. برای کمونیسم کارگری پیروزی مبارزه توده ای علیه فقر و اختناق و سرنگون ساختن دیکتاتوریهای سلطنتی و ناسیونالیستی و اسلامی، میتواند و باید بعنوان تخته پرشی در خدمت یک انقلاب عظیم کارگری قرار گیرد. انقلابی که با سرنگونی سرمایه داری بطور واقعی شیپور عصر "پایان دیکتاتوریها" را بصدا درخواهد آورد. *

26 ژانویه 2010